خوشبختیتان را به رخم بکشید و خم شوید در برابر کسی که از شما بیشتر نداشت من نه از ستارهها مقروضم...
دهقان
قحطی فرامیرسدو تمام القابی را به تو داده بودندپس میگیرندستارههای روی شانهات راکه ترا افسر...
“پیوند ها”
مثل هفتتیرهای خالی خسته از تیراندازی کنار هم دراز میکشیم و به سربازانی میاندیشیم که از خون ما...
جاری
پشیمان نیستم اگر از قطره یی دریایی ساختم بزرگ و باشکوه و فراموشش کردم تا ابد نگاه کن به اعظمت خودت...
لزجی ها…
سقوط می کنیاز بلندترین طبقهِ یک عمارت بلندپایت می لغزد از روی ماسه ییاز خودت می افتی در خودتو له...
رکوئیم
در شب طوفانی خواهم مرد کسی در مراسم خاکسپاریام نخواهد بود جز سگ موزارت و ناقوس مرثیه یی که خودم...
اُدیپ
باید پستانک بوسه را از دهن همه مردان جهان برداشت و گذاشت شان بیوقفه جیغ بکشند در خیس بودن...
استخوان های نامرده سیلویا
گذشتهها که حرف میزنندتو سکوت میکنیاز پله های فراموشی بالا میرویسالها، ماهها، روزهازیر پایت...
انبوه
هیچ کس تا ابد زنده نمی ماند این را بنویسید پهلوی همه ترسهای کوچک و بزرگتان کنار نام خانوادگیتان...
درزها
درزهای پیراهنم که زیر چرخ خیاطی می رفت برهنه می شدم در گره شرمی میان دست و پایم نامادری سوراخ ها...
مگس های عزیز
فیل ها جا می شوند در دهن کوچک، بزرگ نمایی مگس ها اما بی ارزش اند مگس ها را نمی شود، شعر نوشت دل و...
ماه و آسمان
به طبیعی ترین شکل خودم بر می گیرم در نیمه های یک غروب که آسمان سرخ می شود و من می دانم که آبستنم و...