از فرشتهها حرف نمیزنم که بالهای محکمی دارند و هیچ تیری به سینهشان نمی نشنید سپری بدار و روی...
“انبوه”
هیچ کس تا ابد زنده نمی مانداین را بنویسیدپهلوی همه ترسهای کوچک و بزرگ تانکنار نام...
دهقان
قحطی فرامیرسدو تمام القابی را به تو داده بودندپس میگیرندستارههای روی شانهات راکه ترا افسر...
یاس
درون همه خوشبختی ها گودالی ست عمیق که لب هایش را به هم دوخته و سکوت می کشد دود غلیظ هستی ام را نه...
گودال
سرنوشتم را خفه میکنم تا آدم دیگری باشم از گودالی به گودالی نقب بزنم تا جای پای خودم را بازکنم در...
قاتل
هم چو کشتیشکسته در ته ی دریا نگران سرنشینانم استم که هیچ تقلا و کوششی برای نجات شان...
روزنه
افتاده در تابوتی به دنبال روزنی میگردم تا ترانه یی از آن پرواز بدهم ترانه یی که
بازی
زندگی از صفر آغاز نمیشودقبل از تو یکی این نقشها را بازی کردهباید تاج را ازسرت برداریو...
دیکتاتور
من به شما قول میدهم که از بریدن دستانم شکایتی نکنم و اگر نوبت زبانم رسید سکوت گزینه یی نخواهد...
پانگولین ها
نگران روزهای دشوار نباش
نیازی نیست
پیروزی
میجنگم برای پیروزیاین آخرین پیراهن من استچسبیده به استخوانهایمجامه دانی ندارمخانهای ندارموطنی...
“پیوند ها”
مثل هفتتیرهای خالی خسته از تیراندازی کنار هم دراز میکشیم و به سربازانی میاندیشیم که از خون ما...