افتاده در تابوتی به دنبال روزنی میگردم تا ترانه یی از آن پرواز بدهم ترانه یی که جهان را به...
زمان وارونه
رابطهام با زمان وارونه است تقویم پار، پار، پار.. سالها در ذهنم ورق میخورند و حرکت میکنند به...
پایانِ پایان
آغازگاه پوسیدن است
ای کهولت دیرباور!
سو سوی چشمانت را
لزجی ها…
سقوط می کنیاز بلندترین طبقهِ یک عمارت بلندپایت می لغزد از روی ماسه ییاز خودت می افتی در خودتو له...
جستجو
شب استوقتش رسیده از بستر بلند میشویو به سراغ تاریکی برویشاید ایستاده باشد آنجا در اتاق خاموشبا...
اشیا
اشیابه ساعت نگاه میکنمکه حرف نمیزندفقط راه میرودبه رادیوکه چهارگوشه نشسته استو پیهم حرف...
اپیدمی
هدف
هرروز
سقوط
زمین همیشه هموار نیستو زلزلهها دائم در کمیناندوقتی کنار دیگران ایستادهایبلندیها و پستیها باهم...
حرکت
راه میروی که نه پوسی وقتی درخت نیستی سنگ نیستی ،راه می روی در زمان که ایستایی نمی شناسد و به...
دعوت
از خودت سخن بگونه چنانی که هستیچنانی که میخواهی، باشیو این ترا زیباتر میسازد،اینجاجهانِ واژه ها...
انتخاب
از همهچیز گذشتمتا چشمانم را از من نگیرندقبل از اینکه به شب برسماز غلامانِ حلقهبهگوش خورشید...
فراموشی
همینکه حافظهات را گم کردی پر میشوی از اتفاقات تازه از آشناییهای بکر... خستگی، رهایت می کند در...